اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قواد

نویسه گردانی: QWʼD
قواد. [ ق ُوْ وا ] (ع ص ،اِ) ج ِ قائد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بمعنی کشنده ٔ ستور و جز آن . (آنندراج ). رجوع به قائد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
قواد. [ ق َوْ وا ] (ع اِ) بینی و آن لغتی است حمیری . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) زن جلب . (منتهی الارب ). زن جلب و دیوث . (نا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.