قود
نویسه گردانی:
QWD
قود. [ ق َ ] (ع مص ) پخته و گرد و فراهم آورده شدن آرد. || کشیدن ستور و جز آن ، خلاف سوق ، زیرا قود از جلوکشیدن است و سوق از عقب . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
قود. [ ق َ ] (ع اِ) اسبان یا اسبان که بلگام و رسن کشند آنها را و سوار نشوند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
قود. [ ق َ وَ ] (ع مص ) دراز پشت و گردن شدن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || کشنده را بازکشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قصاص : ب...
قود. [ ق ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قائد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قائد شود.