قهد
نویسه گردانی:
QHD
قهد. [ ق َ هََ ] (اِخ ) نام موضعی است . شاعری در اشعار خود از آن یاد کند. (منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قهد. [ ق َ ] (ع ص ، اِ) صافی رنگ . || سپید مکدر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نوعی از گوسفند خردگوش به سرخی مایل وسرخک که دهانش ...
قهد. [ ق َ ] (ع مص ) کوتاه گام رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): قهد فی مشیه قهداً؛ قارب فی خطوه و لم ینبسط فی مشیه ....
قحد. [ ق َ ] (ع مص ) برآمدن کوهان شتر. بزرگ شدن کوهان شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: قحد الجمل قحداً؛ برآمد کوهان وی و بزرگ شد. (من...