قیض
نویسه گردانی:
QYḌ
قیض . [ ق َی ْ ی ِ] (ع اِ) سنگریزه که بدان گرد مغاکچه ٔ گردن ستور داغ کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). سنگریزه ای که بدان ستور را داغ کنند. (ناظم الاطباء). || (ص ) آنکه معارضه کند مر دیگری را به متاعی . (ناظم الاطباء). یکی از دو مقایض (خریدار یا فروشنده ). (از اقرب الموارد). رجوع به قَیِّضان شود.
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قلعه دختر /
اسم خاص برای قلعه هایی که دختری در آن زندانی بوده است، به عنوان مثال قیزقالا در میانه، قیزقالا در ساووچ (ساوه)، قیزقالا در باکو (پایتخت ...
غیظ و غضب . [ غ َ / غ ِ ظُ غ َ ض َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )خشم و تندی . خشم سخت . رجوع به غیظ و نیز غضب شود.
غیظ آوردن . [ غ َ / غ ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) خشمناک شدن . سخت خشم گرفتن . رجوع به غیظ شود : اگر اصرار آرم ترسم از آن که غیظآری و نتوانم جهیدن...
سد قیز قلعهسی، بر روی رودخانه ارس و در پاییندست سد خداآفرین و در مرز ایران و جمهوری آذربایجان قرار دارد. ظرفیت تولید این نیروگاه ۴۰ مگاوات است.هدف ا...