اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاتب

نویسه گردانی: KATB
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) مولانا فتح اﷲ، از جمله ٔ کاتبان بی نظیر مسلم است و جمیع خطوط از غبار و ثلث و غیرهما به یک قلم مینویسد در غایت خوبی و زیبائی و کسی بسیار خوش صحبت است و بسیار اشعار استادان یاد داردو سلطان صاحب قران از تبریز به استانبول آورده و اول کاتب معتبر شاه اسماعیل صوفی بوده و حالی کاتب سلطان روم است ولیکن چون فضایل اعتباری ندارد او نیز اعتباری ندارد و معیشت بسهولت نمیگذراند و مولانا به افلاس کریم است و شعر نیکو میگوید و این شعر از اوست :

شعر


چه شد ای بیوفا کز ما نکردی یاد و بگذشتی
چراغ عیش ما کشتی روان چون باد و بگذشتی .

و له


بدور آن دهن ای غنچه به که لب نگشائی
که پرده ات بدرد آخر و بهیچ برائی .

(ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 393).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) مولاناحبیب . شخصی ادیب لبیب است و در صنعت کتابت شهرت دارد و خویش مولانا فتح اﷲ کاتب است و این شعر از اوست :چو بلبل ب...
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) مولانا صدر ۞ مردی آشفته روزگار بود و بیشتر اوقات خود را صرف خدمت اتراک میکرد ولی اگر لوندئی میسر میشد نه از خط و نه از...
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) مولانا یوسف شاه . کاتب تخلص میکرده زیرا که به صنعت کتابت شهرت داشته و از جمله ٔ ظرفای شهر هری بود. در میان ایشان ب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کاتب سر. [ ت ِ ب ِ س ِرر ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کاتب السر. کنایه از منشی . (آنندراج ). منشی اسرار و رازهای نهانی . (ناظم الاطباء). و رجوع به...
کاتب سر. [ ت ِ ب ِ س ِرر ] (اِخ ) احمدبن حسن یکی از خطاطان مشهور عثمانی است . در عصر سلطان احمدخان ثالث سرمحرر بود. در خط ثلث و نسخ مهارت ...
صدر کاتب . [ ص َ رِ ت ِ ] (اِخ ) وی مردی آشفته روزگار بود و بیشتر خدمت اتراک می کرد و اگر لوندئی میسر می شد بیاد خط و شعر نمی افتاد و شراب چنان ...
علی کاتب . [ ع َ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسحاق کاتب . از عالمان بود واو را کتابی است در نسب بنی عقیل که در سال 884 هَ .ق . ...
علی کاتب . [ ع َ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن ابی فتح کاتب . مشهور به مطوق . رجوع به علی مطوق شود.
حسن کاتب . [ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن ابن محمد حمدون بغدادی ، معروف به ابن حمدون و ملقب به تاج الدین (547-608 هَ . ق .)....
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۲ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.