اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کارگزار

نویسه گردانی: KARGZʼR
کارگزار. [ گ ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) عامل . ج ، کارگزاران : و کتبه و کارگزاران را امور متفاوت بود بعضی محظوظ و بهرمند و جمعی محروم و مستمند میماندند. (جهانگشای جوینی ). بسیار میفرمودند کارگزار رونده ٔ این راه نیاز و مسکنت و علو همت است . (انیس الطالبین بخاری ص 124). کارگزاران و قاصدان سلاطین روزگار بسیار بگرمینه میگذرند. (انیس الطالبین بخاری ص 154). فرمودند بزرگ صفتی است محبت ، کارگزار راه حق همین است . (انیس الطالبین بخاری ص 156). || شغلی در وزارت خارجه ٔ قدیم . || کسی که کارهای بانک را در شهر دیگری انجام میدهد. ۞ و رجوع به کارگذار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کارگزار به فرد یا سازمانی گفته می‌شود که بین خریدار و فروشنده ارتباط لازم را بوجود می‌آورد.[۱] یک کارگزار بطور عام مجموعه‌ای از فعالیتهای لازم بین ...
کارگذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه کار به آسانی و جلدی کند. آنکه کار داند و از عهده ٔ آن بخوبی برآید. کاربر. کافی . قبیل . کاف . (منتهی الارب )...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.