اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کال

نویسه گردانی: KAL
کال . (اِخ ) دهی است از دهستان ویسه بخش مریوان شهرستان سنندج در 11 هزارگزی دژشاهپور کنار راه اتومبیل رو مریوان به رزآب واقع است . دامنه ای ، دشت ، سردسیر و مالاریائی است . 200 تن سکنه دارد و آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن عبارت است از غلات ، حبوبات ، لبنیات و توتون ، شغل اهالی گله داری و راه های آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کال تژن . [ ت ِ ژَ ] (اِخ ) رودی است به حدود باورد ترکستان : غازان در حدود خبوشان ورادکان بشکار و تماشا مشعول بود. و امرا به کار لشکر و اصحا...
کال جکت . [ ] (اِ) ۞ از اصطلاحات احکام نجوم معمول در هند قدیم . (تحقیق ماللهند ص 266). رجوع به جوکات و شَدَبُد در صفحه ٔ 263 کتاب تحقیق م...
کال جمن . [ ج َ م َ ] (اِخ ) ۞ یکی از مبادی تاریخ هندوان . (تحقیق ماللهند ص 205).
کال سرخ . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقعدر 7هزارگزی شمال باختری رشخوار دامنه و گرمسیر است و 40 ...
کال سنگ . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین جام بخش رشخوار تربت جام شهرستان مشهد که در 42هزارگزی جنوب خاوری تربت جام واقع است . جلگه ...
کال سیوک . (اِخ ) نام جایی است که پوزانیاس پادشاه اسپارت بنابقول دیودور پس از شنیدن خبر توقیف خویش بدانجا رفت . (ایران باستان ج 1 حاشیه ٔ...
کال اربو. [ ] (اِ) امرود جنگلی (در تداول مردم رامسر و شهسوار و لاهیجان ) وشاید لهجه ای در شغال امرود. (یادداشت بخط مؤلف ).
کال چنبه . [ چُم ْ ب َ / ب ِ ](اِ مرکب ) الک دولک . مِقْلاء. دوداله . دودله . لاوبازی .رجوع به الک دولک و نیز رجوع به لاو و لاوبازی شود.
کال گراو. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان قلعه حمام بخش جنت آباد شهرستان مشهد واقع در34هزارگزی شمال باختری صالح آباد. جلگه و معتدل است و ...
لوکک کال . [ ک َ ] (سانسکریت ، اِ) تاریخ الجماعة. رجوع به ماللهند بیرونی ص 207 و 229 شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.