گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کتا نویسه گردانی: KTA کتا. [ ک َ ] (هزوارش ، اِ) ۞ به زبان زند و پازند کتابت و فرمان و نامه را گویند. (برهان ) (آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی کتا کتا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمدی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . سکنه 250 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، برنج ،... کتع کتع. [ ک ُ ت َ ] (ع ص ) مرد سبک و چست در کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجل کتع؛ مرد آماده در کار خود. (از اقرب الموارد). || مرد ترنجید... کتع کتع. [ ک ِ ت َ ] (ع اِ) پاره و ریزه . ج ، کُتَع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کتع کتع. [ ک ُ ت َ ] (ع اِ) ج ِ کِتَع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به کتع شود. || ج ِ کُتعَة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کت... کتع کتع. [ ک ِ ت َ ] (ع اِ) ج ِ کِتعَة. (اقرب الموارد). رجوع به کِتعَة شود. کتع کتع. [ ک َ ] (ع مص ) کتع به ، برد آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چستی و چالاکی کردن کسی در کار خود و کوشش نمودن ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود