اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کثر

نویسه گردانی: KṮR
کثر. [ ک َ ] (ع ص ) بسیار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراوان . (ناظم الاطباء). || (اِ) پیه خرمابن . || خرمابن یا شکوفه یا بر آن . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). غلاف شکوفه ٔ خرمابن . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
برخه، پاره‌ای از هر چیز، جزوی از کلّ
بَرخه از برخ به چم شماری.رد این واژه در برخی دیده می شود.
این واژه عربی است و پارسی آن این است: پاسیز pâsiz (سغدی: paseż) **** فانکو آدینات 09163657861
کسر آصف . [ ک َ رِ ص ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وفس عاشقلو بخش رزن شهرستان همدان . کوهستانی و سردسیر است و 362تن سکنه دارد. (فرهنگ جغراف...
کسر کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کم کردن . کاستن .
صورت کسر. [ رَ ت ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام رقم زبرین عدد نمایش دهنده ٔ کسر متعارف و نام عدد زیرین رامخرج کسر نامند (مقابل مخرج ک...
کسر آوردن . [ ک َ وَ دَ ] (مص مرکب ) باقی دار شدن . کمبود یافتن . کمبود پیدا کردن : از پول صندوق صدتومان کسر آورده است .
کسر گذاشتن . [ ک َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کم گذاشتن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رجوع به کسر و کسر کردن شود.
بی کم و کسر. [ ک َ م ُ ک َ ] (ص مرکب ،ق مرکب ) کامل . بی نقصان . بی هیچ کمی . بی هیچ کاهش .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.