اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کخ

نویسه گردانی: KḴ
کخ . [ ک ُ / ک َ / ک ِ ] ۞ (اِ) صورتی باشد زشت که کودکان را بدان ترسانند. (فرهنگ اسدی ). هر صورت مهیب و زشتی باشد که بسازند و اطفال را بدان ترسانند. (برهان ) (آنندراج ). صورت زشت باشد که طفلان را بدان ترسانند. (صحاح الفرس ) (غیاث اللغات ). صورت زشتی که بجهت ترسانیدن اطفال از گیاه کخ سازند. (فرهنگ جهانگیری ). شکل و پیکر زشت و مهیبی که سازند و اطفال را بدان ترسانند و هر چیزی که مشابه و مانند آن باشد. (از ناظم الاطباء). لولو. بُخ . یک سر و دو گوش . فازوع . (یادداشت مؤلف ). بَیقور. فازوعه . (السامی فی الاسامی ) :
آیم و چون کخ به گوشه ای بنشینم
پوست به یک ره برون کنم ز ستغفار.

فرخی .


ایمن بود از چشم بد آنکس که ز زشتی
در چشم کسان چون رخ شطرنج بود رخ
زان ایمنی از دیدن هر کس که بگویند
اندرمثل عامه که گچ را نپزد ۞ کخ .

سنائی .


- امثال :
کخ کخ را نمی برد ؛ لولو، لولو را نمی برد. (از فرهنگ فارسی معین ).
|| بمعنی صورت زیبا که از چوب و غیره ترتیب دهند و لباس رنگین پوشانند. (غیاث اللغات ) :
عروس کخ شبستانرا نشاید
ترنج از موم بستانرا نشاید.

نظامی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کخ ژنده . [ ک َ ژَ دَ / دِ ۞ ] (اِ) بمعنی دیو باشد که در مقابل پری است . (برهان )(آنندراج ). || روان بد. (ناظم الاطباء).
هایدِماری کُخ (به آلمانی: Heidemarie Koch) زادهٔ ۱۷ دسامبر ۱۹۴۳ در مرزبورگ – درگذشتهٔ ۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲) ایران‌شناس اهل آلمان بود. او کتابِ از زبان داری...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.