کران
نویسه گردانی:
KRʼN
کران . [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کَرینة. بمعنی زنان سرودگوی .(از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کران . [ ک ُ ] (اِخ ) شهری است نزدیک دارابجرد یا نزدیک سیران . (منتهی الارب ). شهرکی است [ به ناحیت پارس ] از حدود سیراف ، آبادان با مردم ...
کران . [ ک ُ ] (اِ) اسبی را گویند که رنگ او مابین زرد و بور باشد و به این معنی به حذف الف هم آمده است . گویند ترکی است . (برهان ). کرند. ک...
کران . [ ک َ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان نوشهر است . این دهستان در جنوب و باختر نوشهر واقع شده و از 15 ده تشکیل یافته است ....
کران . [ ک َرْ را ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور. کوهستانی ، معتدل و سکنه ٔ آن 152 تن است . آب آن از قنات ...
کران . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. دشت ، گرمسیر و سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از چاه و محصولش غلات و...
کران . [ ک َرْ را ] (اِخ ) دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو. کوهستانی ، سردسیر و سکنه ٔ آن 250 تن است . محصولش غلات ،ش...
کران . [ ک َرْ را ] (اِخ ) نام ولایتی نزدیک تبت . (ناظم الاطباء). این شهر مجاور سقینه و خان میان جیحون و تبت کوچک بوده است . (جغرافیای تا...
کران . [ ک َرْ را ] (اِخ ) نام محله ای در اصفهان . (ناظم الاطباء). در جغرافیای تاریخی لسترنج آمده است : در جای شهر اصفهان قبلاًچهار قریه قرا...
کران . [ ک َ ] (اِ) ۞ کنار باشد که در مقابل میان است . (برهان ). کناره . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طرف . لب . لبه . حاشیه . جانب . (ناظم الاطب...
کران . [ ] (اِخ ) ناحیه ای است میان کابل و بدخشان که در آن معادن خارصینی است . (از الجماهر ص 261).