اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کران

نویسه گردانی: KRʼN
کران . [ ک َرْ را] (اِخ ) کوهی است به ناحیه ٔ پنجهیر از نواحی بلخ که در آن معدن لاجورد است . (از کتاب الجماهیر ص 195).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کران . [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کَرینة. بمعنی زنان سرودگوی .(از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کران . [ ک ِ ] (ع اِ) در عربی نام سازی که آن را بربط نیز گویند. (غیاث اللغات ). رباب . یا چنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بربط. بربت . م...
کران . [ ] (اِخ ) ناحیه ای است میان کابل و بدخشان که در آن معادن خارصینی است . (از الجماهر ص 261).
کران . [ ک َ ] (اِ) ۞ کنار باشد که در مقابل میان است . (برهان ). کناره . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طرف . لب . لبه . حاشیه . جانب . (ناظم الاطب...
کران . [ ک َرْ را ] (اِخ ) نام محله ای در اصفهان . (ناظم الاطباء). در جغرافیای تاریخی لسترنج آمده است : در جای شهر اصفهان قبلاًچهار قریه قرا...
کران . [ ک َرْ را ] (اِخ ) نام ولایتی نزدیک تبت . (ناظم الاطباء). این شهر مجاور سقینه و خان میان جیحون و تبت کوچک بوده است . (جغرافیای تا...
کران . [ ک َرْ را ] (اِخ ) دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو. کوهستانی ، سردسیر و سکنه ٔ آن 250 تن است . محصولش غلات ،ش...
کران . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. دشت ، گرمسیر و سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از چاه و محصولش غلات و...
کران . [ ک َرْ را ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور. کوهستانی ، معتدل و سکنه ٔ آن 152 تن است . آب آن از قنات ...
کران . [ ک َ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان نوشهر است . این دهستان در جنوب و باختر نوشهر واقع شده و از 15 ده تشکیل یافته است ....
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.