اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرد

نویسه گردانی: KRD
کرد. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) شاخی را گویند که در وقت پیراستن از درخت بریده باشند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). || آبگیرو آب انبار و تالاب هم هست که به عربی شمر گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سبزی زار. تره زار. (ناظم الاطباء). || زمین زراعت کرده را گویند عموماً و زراعت شالی و برنج و سبزی خوردنی و مانند آن را خصوصاً. (برهان ). قطعه زمین را گویند که کناره های آن را بلند کرده باشند و در میان آن سبزی بکارند یا زراعت دیگر کنند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) ۞ . کَرت . (ناظم الاطباء). زمینی را گویند که برای کاشتن سبزی یا میوه درست کنند و در آن چیزی کارند. (آنندراج ) :
سر برکشیده شاخ سپرغم ز کرد خویش
چون قبه ٔ زمرد بر شاخکی نزار.

ابوالحسن بهرامی .


کردمت پیدا که بس خوب است قول آن حکیم
کاین جهان را کرد ماننده به کرد گندنا.

ناصرخسرو.


درمکن در کرد شلغم پوز خویش
تا نگردد با تو او هم طبعو کیش
توبه کردی او به کردی مودعه
زآنکه ارض اﷲ آمد واسعه .

مولوی .


هر یکی با جنس خود درکردخود
از برای پختگی نم می خورد
تو که کرد زعفرانی زعفران
باش و آمیزش مکن با دیگران .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
کرد و خورد. [ ک ِ دُ خوَرْ / خُرْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، کردی خوردی . تلاش روزانه صرف معاش روزانه بی اضافه و پس انداز. رجوع...
بارانی کرد. [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه که در 13500 گزی شمال خاوری نقده در مسیر شوسه ٔ محمدیار به اروم...
ساسان کرد. [ ن ِ ک ُ ] (اِخ ) لقب ساسان بن بهمن است . (شرح مقامات حریری مطرزی چ سنگی 1273 ص 39 بنقل دکتر معین در حاشیه ٔ برهان ). رجوع ب...
ینگجه کرد. [ ی ِ گ ِ ج َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند، واقع در 44هزارگزی شمال باختری مرند، با 228 تن سکنه ....
زاویه ٔ کرد. [ ی َ ی ِ ک ُ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان کیوی از بخش سنجید شهرستان هروآباد. واقع در 14هزارگزی شمال مرکزی بخش کیوی و 10هزارگزی...
شهرآباد کرد. [ ش َ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سملقان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد است و 259 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
کرد فناخسره . [ ک َ دُ ف َن ْنا خ ُ رَ ] (اِخ ) شهری است در نیم فرسنگی شیراز از بناهای ملک عضدالدولة ابوشجاع بن رکن الدین ابی الحسن علی بن بو...
شاه آباد کرد. [ دِ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سملقان بخش مانه شهرستان بجنورد. دارای 442 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات ، بنشن ...
کرد ملایعقوب . [ ک ُدِ م ُل ْ لا ی َ ] (اِخ ) رجوع به کرد شاه رودبار شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.