اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرص

نویسه گردانی: KRṢ
کرص . [ ک َ ] (ع مص ) کریص . کوبیدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و گفته اند فشردن با دست و منه : الکریص من الطراثیت یدق فیکرص بالید؛ ای یعصر. (از اقرب الموارد). آمیختن چیزی را. (ناظم الاطباء). آمیختن خرما را. (از اقرب الموارد). با خرما آمیختن پینو را و کوفتن . (آنندراج ). ۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کرث . [ ک َ ] (ع مص ) دشوار شدن اندوه بر کسی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). سخت شدن اندوه بر کسی وبر وی مشقت رسیدن . (از اقرب المو...
کرس . [ ک ِ ] (ع اِ) خانه های مردم مجتمع و فراهم آمده ٔ درهم پیوسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گروهی از مردم . ج ، اَکراس . جج ، ا...
کرس . [ ک ِ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای یمامه . (از معجم البلدان ).
کرس . [ ک ُ رَ ] (اِ) چرک و شوخ . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). چرک و ریم اندام باشد و بعضی به ضم اول و ثانی دانسته اند. (از برهان ).ریم و چرک ب...
کرس . [ ک ُ ] (اِخ ) ۞ جزیره ای است در دریای مدیترانه ٔ مرکزی در مغرب شبه جزیره ٔ ایتالیا، مساحت آن 8722 کیلومتر مربع و نزدیک به 300هزار تن ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.