کریث
نویسه گردانی:
KRYṮ
کریث . [ ک َ ] (ع ص ) بددل در امور. یقال انه لکریث الامر اذا کعّ و نکص . (منتهی الارب ). || امر کریث ؛ کار در اندوه اندازنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
کریس . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) گریس . کرس . کرش . (فرهنگ فارسی معین ). فریب و خدعه و چاپلوسی باشد. (برهان ) (آنندراج ). کریسه . فریب و چاپلوسی . (جها...
کریص . [ ک َ ] (ع اِ) پنیر با طرثوث یا با حمصیص آمیخته یا پنیر بی آمیغ. (منتهی الارب ). کشک با طرثوث یا حمصیص آمیخته و کشک بی آمیغ. (ناظم ا...
کریص . [ ک َ ] (ع مص ) کرص . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با خرما آمیختن پنیر را. (منتهی الارب ). || کوفتن . کرصه ؛کوفت پنیر را. (از منته...