کلم . [ ک َ ] (ع مص ) خسته کردن و مکلوم نعت است از آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خسته کردن . (ترجمان القرآن ص
82) مجروح کردن و مکلوم و کلیم آنکه مجروح شده باشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) خستگی . ج ، کُلوم ، کِلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جراحت و خستگی . (ناظم الاطباء). جرح . ج ، کلوم ، کِلام و گویند: جاء بدواء الکلام من اطایب الکلام
۞ . (از اقرب الموارد).