کلم
نویسه گردانی:
KLM
کلم . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دوستان است که در بخش بدره ٔ شهرستان ایلام واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کلم . [ ک َ ل َ ] (اِ) از جمله حویجی است که در آشها کنند و آن دو نوع می باشد، رومی و غیره . بهترین آن رومی است و آن به دستار عربان و عما...
کلم . [ ک ِ ل ِ ] (اِ) بساط و گلیم . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
کلم . [ ک َ ] (ع مص ) خسته کردن و مکلوم نعت است از آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خسته کردن . (ترجمان القرآن ص 82) مجروح کردن و مکلوم ...
کلم . [ ک ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ کَلمَة. (منتهی الارب ). || ج ِ کِلمَة. (اقرب الموارد).
کلم . [ ک َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ کَلِمَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) : کلم سخنان خداست در نبوت محمد (ص ) در کتاب تورات ... (ک...
کلم . [ ک َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسن آباد است که در بخش کلیبر شهرستان اهر واقع است و 141 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4...
کلم پلو. [ ک َ ل َ پ ُ ل ُ ] (اِ مرکب ) پلوی که از کلم درست کنند و آن را به دو طریق درست کنند: 1 -کلم را خرد کنند و در پیاز و روغن سرخ نمای...
کلم زار. [ ک َ ل َ ] (اِ مرکب ) مزرعه ٔ کلم . جایی که در آن کلم کاشته باشند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کلم شلم . [ ک َ ل َ ش َ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) گوشتی بسیار و لرزان بر تن آدمی . گوشت بسیار و لرزنده بر روی یکدیگر در بدن شخص فربه و بیشتر...
گل کلم . [ گ ُ ل ِ ک َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معروف است و آنرا ترشی کنند و خورند.