اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کلیم

نویسه گردانی: KLYM
کلیم . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهمئی سرحدی بخش کهکیلویه است که در شهرستان بهبهان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کلیم . [ ک َ ] (ع ص ) هم سخن . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه با او سخن گویی . (از اقرب الموارد). || سخنگو. (غیاث ) (آ...
کلیم . [ ک َ] (اِخ ) لقب موسی علیه السلام . (منتهی الارب ). لقب موسی علیه السلام ، چرا که اکثر با حق تعالی کلام می کردند. (آنندراج ) (غیاث )....
کلیم . [ ک َ ] (اِخ ) ملک الشعرا ابوطالب کلیم کاشانی ، در همدان ولادت یافت ، لیکن به سبب اقامت طولانی در کاشان به کاشانی مشهور شد. مدتی د...
کلیم . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه است که در بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
کلیم ا. [ ک َ مُل ْ لاه ] (اِخ ) لقب حضرت موسی . (ناظم الاطباء). کلیم . لقب موسی علیه السلام . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : صد هزاران طفل ...
کلیم دست . [ ک َ دَ ] (ص مرکب ) به معنی مبارک دست و نادردست و پاکیزه دست باشد یعنی در کارها ید بیضا نماید. (برهان ) (آنندراج ). مبارک دست . (...
کلیم قالت . [ ک َ ل َ ] (ص مرکب ) که گفتاری چون گفتار موسی کلیم اﷲ داشته باشد. که چون موسی سخنان مشهور و شایع داشته باشد : نوح خلیل حالتی ...
چراغ کلیم . [ چ َ / چ ِ غ ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آتش طور.کنایه از روشنائی و نوری که شب هنگام موسی کلیم در کوه طور دید ...
نخله ٔ کلیم . [ ن َ ل َ / ل ِ ی ِ ک َ ] (اِخ ) نخله ٔ طور. نخل ایمن . نخل طور. رجوع به نخله ٔ طور شود : اندر فضایل تو قلم گوئی چون نخله ٔ کلیم ...
کلیم اﷲ شاه . [ ک َ مُل لاه ] (اِخ ) هجدهمین از سلاطین بهمنی کلبرگه از 932 تا 933 هَ . ق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به طبقات سل...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.