 
        
            کمال الدین 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        KMAL ʼLDYN 
    
							
    
								
        کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی  ] (اِخ ) ابن  الزملکانی ، محمدبن  علی  انصاری سماکی  ملقب  به  جمال  الاسلام  از مشاهیر ادبا و فقهای  شافعیه  بود و در بیست  و پنج  سالگی  به  فتوی  دادن  آغاز کرد و امور خزانه  و بیت المال  ملوک  شام  بدو مفوض  بود و مدتی  قاضی القضات  حلب  گردید و سپس  به  قضای  شام  منصوب  شد. اشعار و منشآت  و رسائل  بسیاری  بدو منسوب  است . وی  به  سال  727 در بلبیس  درگذشت . (از ریحانة الادب  ج 3 ص 387 و 386). و رجوع  به  فوات  الوفیات  ج 2 ص 250 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        کمال الدین . [ ک َلُدْ دی  ] (اِخ ) محمدبن  علی  خازن  از وزرای  دولت  سلجوقی  است . (تجارب السلف  ص 282). از وزرای  مسعودبن  محمدبن  ملکشاه  و مردی  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی  ] (اِخ ) محمدبن همام  الدین  عبدالواحد... و رجوع  به  ابن  همام  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کمال الدین  پشته . [ ک َ لُدْ دی  پ ُ ت ِ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  مرکزی  بخش  لنگرود است  که  در شهرستان  لاهیجان  واقع است  و 126 تن  سکنه  دارد. (ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کمال الدین  حمصی . [ ک َ لُدْ دی  ن ِ ح ِ ] (اِخ ) ابومنصور مظفربن  علی بن  ناصرالقرشی ، از اطبای  مشهور اسلامی  است . وی  نزد شیخ  رضی الدین  الرحبی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی  ] (اِخ ) حسن  حسینی . وی  بحسن  خلق  و لطف  طبع و علو همت  و وفور سخاوت  موصوف  و از جمله ٔ اشراف  سادات  گرگان  به ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی  ] (اِخ ) میر حسن  یزدی . رجوع  به  قاضی  میبدی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کمال الدین  بهزاد. [ ک َ لُدْ دی  ن ِ ب ِ ] (اِخ ) رجوع  به  بهزاد شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کمال الدین  خجندی . [ ک َ لُدْ دی  ن ِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) از ناحیه ٔ خجند ماوراءالنهر است  که  در بدایت  عمر خود به  تبریز مهاجرت  کرد و در خدمت  سلطان ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کمال الدین  فارسی . [ ک َ لُدْ دی  ن ِ ] (اِخ ) محمدبن  الحسن  مکنی  به  ابوالحسن  متوفی  به  سال  720 هَ . ق . (1320 م .) یکی  از دانشمندان  سرشناس  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.