کنی
نویسه گردانی:
KNY
کنی . [ ک َ نی ی ] (ع ص ، اِ) هم کنیت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هم کنیت . ج ، اکنیاء. (مهذب الاسماء). یقال : فلان کنی فلان ؛ فلان هم کنیه ٔ فلان است یعنی کنیه ٔ هر دو یکی است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
کارچاق کنی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) دلالی .
شیشه پاک کنی . [ شی ش َ / ش ِ ک ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل شیشه پاک کن .
کارچاق کنی کردن . [ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به کار چاق کردن شود.