اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوس

نویسه گردانی: KWS
کوس . [ ک َ ] (ع مص ) پیچیدن و حلقه شدن مار. (از منتهی الارب ). پیچیدن مار در جای حلقه شدن خود. (از اقرب الموارد). || رفتن شتر در حال پی بکردن بر سه پای . (تاج المصادر بیهقی ). بر سه پای رفتن ستور پی زده یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بر سه پای رفتن شتر و آن را معرقب ۞ نامند. (از اقرب الموارد). بر سه پای رفتن شتر پی زده و عرقوب قطع شده و جز آن . (ناظم الاطباء). || بیوکندن کسی . (تاج المصادر بیهقی ). بر زمین افکندن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || طعن کردن زن را در جماع . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || سر به زیر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زیان آوردن در ثمن مبیعه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقلوب وَکس ، زیان آوردن در ثمن مبیعه . (ناظم الاطباء). پایین آمدن قیمت و زیان کردن در بیع. و یقال : «لاتکسنی یا فلان فی البیع»؛ ای لاتنقص الثمن . (از اقرب الموارد). || نرم و آهسته رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کوس اندرآوردن . [ اَ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) در شاهد زیر از فردوسی ظاهراً بمعنی هجوم آوردن ، حمله کردن و آهنگ هجوم کردن آمده است : چو کیخسرو...
سالار هفت خروار کوس . [ رِ هََ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ).
کوث . [ ک َ ] (ع اِ) کفش . (دهار). کفش و صندل . ج ، اکواث . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کفشی که به پا می پوشند. (از اقرب الموارد).
کوث . (اِخ ) شهری است در یمن . (از معجم البلدان ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.