قاضی کوفی . [ ی ِ ] (اِخ ) عبدالعزیز. رجوع به قاضی عبدالعزیز کوفی شود.
قاضی کوفی . (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم بن حبیب بن حلیس بن سعدبن بحیربن معاویه ، مکنی به ابویوسف . رجوع به ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شود.
اعثم کوفی . [ اَ ث َ م ِ ] (اِخ ) احمدبن اعثم . مورخ معروف عرب که در تداول معروف به «اعثم کوفی » شده است . بنابراین مورخ مشهور احمد پسر اع...
خطوطی که درسطوح داخل و خارج بناها و یا روی سایر اشیاء هنری اسلامی صورت میگیرد ظاهرأ برای ذکر نام سفارش دهنده و هنرمند یا قید تاریخ و چگونگی ملحقات و ...
هارون کوفی . [ ن ِ ] (اِخ ) ابواسحاق . تابعی است .
ابوحدی کوفی . [ اَ ؟ ] (اِخ ) نام یکی از کاتبین مصاحف ، معاصر معتصم عباسی . (ابن الندیم ).
ابوحمیره ٔ کوفی . [ اَ ؟ رَ ی ِ ] (اِخ ) نام کاتب مصحفی در نیمه ٔ اول مائه ٔ چهارم هجری . (ابن الندیم ).
ابن حمیره ٔکوفی . [ اِ ن ُ ؟ رَ ی ِ ] (اِخ ) او کتابت مصحف میکرد و درنیمه ٔ اول مائه ٔ چهارم هجری میزیست . (ابن الندیم ).
قاضی عبدالعزیز کوفی . [ ع َ دُل ْ ع َ زِ ] (اِخ ) وی ازعالمان و نخستین کسی است که به سال 622 هَ . ق . قطب الدین ایبک را هنگامی که کودک ب...