اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کولی

نویسه گردانی: KWLY
کولی . (اِخ ) دهی از دهستان کوشه که در بخش خاش شهرستان زاهدان واقع است و 450 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خروس کولی . [ خ ُ ک َ / کُو ] (اِمرکب ) ۞ مرغی است حلال گوشت و ازجمله ٔ طیور وحشی می باشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
انگور کولی . [ اَ رِ ک َ ] (اِ مرکب ) کشمش کولی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به کشمش کولی شود.
کولی قرشمال . [ ک َ / کُو ق ِ رِ ] (اِ مرکب ) نام طایفه ای از کولیها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کولی شود. || (ص مرکب ) دشنام گون...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.