اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوه

نویسه گردانی: KWH
کوه . [ ک َ وَه ْ ] (ع مص ) سرگشته گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۹ ثانیه
پره کوه . [ پ َ رَ ] (اِخ ) نام یکی از دیه های هزارجریب مازندران . (مازندران و استراباد رابینو).
بسل کوه . [ ] (اِخ ) نام آبادیی در چالکرود تنکابن مازندران . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو چ 1336 هَ . ش . بنگاه ترجمه...
برم کوه . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشکور سفلی بخش رودسر شهرستان لاهیجان . سکنه ٔ آن 260 تن . آب آن از چشمه سار محلی و محصول آن ...
باد کوه . [ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام بادی که در بابل سر و نواحی آن از آغاز شبانگاه تا بامداد وزد و در اول گرم و سپس خنک باشد. در ت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
متخصص کوه شناسی.
برجستگی بالای آلت تناسلی زنانه به سبب توده ی چربی زیر پوستی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نبال کوه . [ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اناجری کوه گیلویه از ایلات فارس . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 شود.
وینه کوه . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۲۵ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.