کیس
نویسه گردانی:
KYS
کیس . [ ک َ ] (ع اِمص ، اِ) زیرکی . خلاف حمق . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). زیرکی و فطانت . ضد حماقت . (ناظم الاطباء). عقل و ظرافت و فطنت و نیک تأنی کردن در کارها، و در حدیث است : «هذا من کیس ابی هریرة»؛یعنی این امر از فقه و فطنت ابوهریره است نه از روایت او. (از اقرب الموارد). || خِرَد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پختگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جوانمردی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || طب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || جماعت . (اقرب الموارد). || جود، و گویند: فی قومه کیس علی الطعام . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کیس لیمو. (اِ) نام ماه نهم سال در عصر هخامنشی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کیص . [ ک َ ] (ع اِ) بخل تمام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رفتار شتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ا...
کیص . (ع ص ) دشوارخوی نیک بخیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدخوی و نیک بخیل . (ناظم الاطباء). تنگ خلق ، و گویند بسیار بخیل . (از اقرب الموارد...
کیص . [ ک َی ْ ی ِ ] (ع ص ) کیص [ کی ] . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
کیص . [ ی َ ] (ع ص ) سخت پی . کیَص ّ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به مدخل بعد شود.
کیص . [ ی َص ص ] (ع ص ) سخت پی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کیص . [ ک َ ] (ع مص ) بددل و سخت گردیدن از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ): کاص الرجل کیصاً و کَیَصاناً و کیوصاً؛ بددل و سست گردید از چیزی ....