کیص
نویسه گردانی:
KYṢ
کیص . [ ی َص ص ] (ع ص ) سخت پی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کیص . [ ک َ ] (ع اِ) بخل تمام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رفتار شتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ا...
کیص . (ع ص ) دشوارخوی نیک بخیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدخوی و نیک بخیل . (ناظم الاطباء). تنگ خلق ، و گویند بسیار بخیل . (از اقرب الموارد...
کیص . [ ک َی ْ ی ِ ] (ع ص ) کیص [ کی ] . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
کیص . [ ی َ ] (ع ص ) سخت پی . کیَص ّ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به مدخل بعد شود.
کیص . [ ک َ ] (ع مص ) بددل و سخت گردیدن از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ): کاص الرجل کیصاً و کَیَصاناً و کیوصاً؛ بددل و سست گردید از چیزی ....
کیس. محفظه، کازه. این واژه که مترادف واژهٌ انگلیسی Case است، در اصل منشعب از واژهٌ لاتین Capsa میباشد.
کیس (از اجزاء رایانه). محفظه، کازه. این واژه که مترادف واژهٌ انگلیسی Case است، در اصل منشعب از واژهٌ لاتین Capsa میباشد.
کیس . (اِ) چین و شکنج را گویند. (برهان ) (آنندراج ). چین و تاه و شکنج . (ناظم الاطباء). چین . شکنج . چروک (پوست و پارچه و غیره ). (فرهنگ فارس...
کیس . (ع اِ) کیسه ٔ سیم و زر، لأنه یجمعها. ج ، اکیاس ، کیَسة. (منتهی الارب ). کیسه ٔ سیم و زرو توبره و خریطه . (آنندراج ). به عربی توبره و خ...
کیس . [ ک َ ] (ع مص ) زیرک شدن ، کیاسة مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زیرک و فطن گردیدن . (ناظم الاطباء): کاس الغلام یکیس کیسا و کیاسة؛ یع...