اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کیس

نویسه گردانی: KYS
کیس . [ ک َی ْ ی ِ ] (ع ص ) زیرک . (دهار). زیرک و ظریف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زیرک و ظریف و باکیاست . ج ، کَیْسی ̍ ۞ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زیرک و دانا. (غیاث ). زیرک . باهوش . ج ، اکیاس . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در صنعت اصحاب ضیعت ماهر و در مباشرت اشغال دهقانی کیس و قادر. (سندبادنامه ص 154).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کیس لیمو. (اِ) نام ماه نهم سال در عصر هخامنشی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کیص . [ ک َ ] (ع اِ) بخل تمام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رفتار شتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ا...
کیص . (ع ص ) دشوارخوی نیک بخیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدخوی و نیک بخیل . (ناظم الاطباء). تنگ خلق ، و گویند بسیار بخیل . (از اقرب الموارد...
کیص . [ ک َی ْ ی ِ ] (ع ص ) کیص [ کی ] . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
کیص . [ ی َ ] (ع ص ) سخت پی . کیَص ّ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به مدخل بعد شود.
کیص . [ ی َص ص ] (ع ص ) سخت پی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کیص . [ ک َ ] (ع مص ) بددل و سخت گردیدن از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ): کاص الرجل کیصاً و کَیَصاناً و کیوصاً؛ بددل و سست گردید از چیزی ....
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.