گاوآهن . [ هََ ] (اِ مرکب ) آهنی  که  بر یوغ  است . خیش ، آهن  جفت ، فدان ، ایمد. سپار؛ مجموع  گاو و یوغ  و چوب  و آهن  آن . آهنی  باشد که  بر سر قلبه  نصب  کنند و زمین  را بدان  شیار نمایند و او را آهن  جفت و سپار هم  خوانند. (برهان ) (جهانگیری ) 
: کشاورز و گاوآهن  و گاوکوه 
کجا در چنین  ده  کند کارسو. 
 ۞  نظامی  (از جهانگیری ).
کشاورز برگاو بندد لباد
ز گاوآهن  و گاو جوید مراد. 
نظامی .
مؤلف  قاموس  کتاب  مقدس  آرد: باید دانست  که  گاوآهن  عبرانیان  بعینه  مثل  گاوآهن  معمول  سوریه  بوده  است  و هنگامی  که  در تحت  اختیار عبودیت  فلسطینیان  گرفتار آمدندپیل  و تبر و تیشه  و گاوآهن  خود به  نزد فلسطینیان  برده  تیز مینمودند (اول  شموئیل  
13 - 
20) و برزگر هنگام شیار یک دست  خود را به  خیش  گذارده  (انجیل  لوقا 
9:
62)منساس  را بدست  دیگر میگرفت  تا بدینواسطه  تمام  آن  تیغه  بالتساوی  به  زمین  فرورود و در مشرق زمین  بیش  از یک جفت  برای  زراعت  استعمال  نمی کردند و اکثر اوقات  به  یک  گاو یا الاغ  یا شتری  اکتفا میکردند چنانکه  فعلاً هم  معمول  است  و اهالی  صور یوغ  برگردن  گاو و الاغ  جفت  کرده  میگذاردند بدون  اینکه  به  آیه ای  که  در (سفر تثنیه  
22:
10) وارد شده  توجه  نمایند و بسا میشد که  با بیشتر از یک  جفت  در مزرعه  شیار میکردند چنانکه  در (اول  پادشاهان  
19:
19) درباره ٔ الیشع و ملازمانش  وارد است  و چنانکه  معلوم  است  در آن  وقت  زمین  را قبل  از آمدن  زمستان  شیار میکردند تا باران  را بخوبی  به  خود بکشد و اکثر اوقات  زمین  را دوباره  شیار کرده  تخم  می پاشیدند و خاک  بر روی  آن  برمیگردانیدند.