اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرفته

نویسه گردانی: GRFTH
گرفته . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) طعنه . (غیاث ). طعنه است که زدن نیزه و گفتن سخنان به طریق سرزنش باشد. (برهان ) (آنندراج ). با لفظ زدن مستعمل است . (آنندراج ) :
شبیخون برشکسته چند سازی
گرفته با گرفته چند بازی .

نظامی .


شاه با او تکلفی درساخت
بتکلف گرفته ای می باخت .

نظامی .


|| تاوان و غرامت . || مزد کارو اجرت پیشی . || لاف و گزاف . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
الفت گرفته . [ اُ ف َ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) رام . آموخته . انس گرفته . رجوع به الفت شود.
ناخن گرفته . [ خ ُ ن ِ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) ناخنی که سرش را چیده باشند. (آنندراج ). ناخن کوتاه شده . ناخنی که آن را چی...
لگام از سر گرفته . [ ل ُ / ل ِ اَ س َ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از توسن خودسر و بی لگام است : مرا در خانه ای خیش سواری لگام از سر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.