 
        
            گرم 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        GRM 
    
							
    
								
        گرم . [ گ َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  گاوکان  بخش  جبال  بارز شهرستان  جیرفت  واقع در 90000 هزارگزی  جنوب  خاوری  مسکون  و 11000گزی  شمال  راه  مالرو سبزواران  کروک . هوای  آن  گرم  و دارای  100 تن  سکنه است . آب  آنجا از چشمه  و قنات  تأمین  میشود. محصول  آن  غلات  و خرما و شغل  اهالی  زراعت  و صنایع دستی  آنان  قالی بافی  بدون  نقشه  و راه  آن  مالرو است . مزارع  گرم ریزو کنارپز جزء این  ده  است . طایفه ٔ رئیسی  در زمستان  در این  ده  ساکنند. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج  8).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        گرم رو. [ گ َ رَ / رُ ] (نف  مرکب ) شتاب رو. (رشیدی ). تعجیل  و شتاب کننده . (برهان ). تیزرو. (آنندراج ). آنکه  بشتاب  رود : اگر دیر شد گرم رو باش  و ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم آب . [ گ َ ] (اِ مرکب ) آب  گرم  معدنی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم آب . [ گ َ ](اِخ ) دهی  است  از دهستان  چناران  بخش  حومه  وارداک  شهرستان  مشهد واقع در 61 هزارگزی  شمال  باختری  مشهد و 2هزارگزی  شمال  راه  شوس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم آب . [ گ َ ] (اِخ ) نام  ایستگاه  راه آهن  از دهستان  علابخش مرکزی  شهرستان  سمنان  است . دومین  ایستگاه  سمنان  به  دامغان  واقع در 36500گزی . سک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم آب . [ گ َ ](اِخ ) دهی  است  از دهستان  دینور بخش  صحنه ٔ شهرستان  کرمانشاهان ، واقع در 52000گزی  شمال  باختری  صحنه  و 5000گزی  خلیل  اﷲ. هوای  آ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم آب . [ گ َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  بیلوار بخش  کامیاران  شهرستان  سنندج  واقع در 11000گزی  شمال  خاوری کامیاران  و 8000گزی  خاور شوسه ٔ کرما...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم جه . [ گ َ ج ِه ْ ] (نف  مرکب ) چشمه ای  که  آب گرم  از آن  فوران  کند. جائی  که  آب  گرم  از آن  بجهد.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم خو. [ گ َ ] (ص  مرکب ) تندخو. (آنندراج ) : آن  گرم خو بسوز دل  ما رسیده  بودخوناب  این  کباب  بر آتش  چکیده  بود.ابوطالب  کلیم  (از آنندراج ).