اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گودر

نویسه گردانی: GWDR
گودر. [ گ َ / گُو دَ ] (اِ) در پهلوی گوتر ۞ .مرکب از: گو (گاو) + تر، همریشه ٔ ترانه و توله و روی هم به معنی بچه گاو است . (مجله ٔ دانشکده ٔ ادبیات سال 3 شماره ٔ2 ص 24). بچه ٔ گاو را گویند که گوساله باشد. (برهان ). بچه ٔ گاو. (رشیدی ). به معنی بچه ٔ گاو است ،چه گو مخفف گاو است و دره بچه ٔ گاو که گوساله گویند، و جودر معرب گودر است . (آنندراج ). گودره . جودر. کوذر. در عربی جَوْذَر. جُؤذُر. جوذُر. گوساله ٔ کوهی .(المنجد). رجوع به گودره شود. || بچه ٔ گوزن را هم گفته اند که گاو کوهی است . (برهان ). || پوست گوساله را هم میگویند. (برهان ). || نام مرغی است از جنس مرغابی که گوشت آن به غایت بدبو میباشد. (برهان ). و بعضی گفته اند مرغی است کوچک که در آب نشیند. (رشیدی ). و رجوع به گودره شود. || نوعی از غله ٔ خودرو هم هست در میان زراعت گندم و جو که آن را جودر و جودره خوانند. (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
گودر. [ گ َ دَ ] (اِخ ) نام پسر شاپور. (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ). رجوع به گودرز شود.
گودر. [ گ َ دَ ] (اِخ ) نام پهلوانی ایرانی . (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ). رجوع به گودرز شود.
گودر. [گُو دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز که در 7 هزارگزی شمال دهدز، کنار راه مالرو لفنیان به گردبندان واقع شده است . کوهست...
گودر. [ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم واقع در 24 هزارگزی شمال باختری راین و 27 هزارگزی باختر شوسه ٔ بم به کرمان . سکنه...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.