گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گوزی نویسه گردانی: GWZY گوزی . [ گ ُ ] (اِخ ) ۞ کارلو (1720-1806 م .). شاعر درام نویس ایتالیایی که در ونیز متولد شد. وی کمدی پریان را نوشته است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی گوزی گوزی . (حامص ) بدی . (ناظم الاطباء). رجوع به گوز شود. || گوژی . صفت گوز. رجوع به گوز و گوژ شود. گنده گوزی گنده گوزی . [ گ ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) در تداول عوام ، دعویهای باطل کردن . سخنان بزرگتر از حد گفتن . گزافه گویی . گزی به گوزی گزی به گوزی . [ گ َ ب ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از نهایت بیقدری و بی اعتباری . (آنندراج ) : دانایی عاریت دو روزی است ریش عملی گزی به گوزی است ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود