اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوه

نویسه گردانی: GWH
گوه . (اِ) ۞ پس افکنده ٔ حیوانات . (بهار عجم ) (آنندراج ). پس افکنده ٔ آدمی و حیوان . (چراغ هدایت ). فضله ٔ حیوان . (فرهنگ شعوری ) (فرهنگ نظام ). فضله ٔ آدمی . (ناظم الاطباء). گُه . پلیدی آدمی و دیگر حیوان . براز. عذره . غائط. نجاست . مدفوع :
آن ریش پرخدو بین چون ماله ٔ بت آلود
گوئی که دوش تا روز بر ریش گوه پالود ۞ .

عماره (از لغت فرس ).


گنده و بی قیمت و دون و پلید ۞
ریش پر از گوه وهمه تن کلخج . ۞

عماره (از لغت فرس ).


یکی بگفت نه مسواک خواجه گنده شده ست
که این سگاله ٔ گوه سگ است خشک شده .

عماره .


برون شدند سحرگه ز خانه مهمانانش
زهارها همه پر گوه و خایه ها شده غر.

لبیبی .


با دفتر اشعار برِ خواجه شدم دی
من شعر همی خواندم و او ریش همی لاند
صد کلج پر از گوه عطا کرده ۞ بر آن ریش
گفتم که بدان ریش که دی خواجه همی شاند.

طیان (از لغت فرس ).


زیر لب بسکه گوه سگ خورده
دفن کرده است صد سگ زرده .

حکیم شرف الدین شفائی (از بهار عجم ).


و رجوع به گُه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
گوه . [ گ ُ وَه ْ ] (ص ، اِ) مخفف گواه . (برهان قاطع). به معنی گواه . (انجمن آرا) (آنندراج ). گواه و شاهد. (ناظم الاطباء) : وام حافظ بگو که ب...
گوه . [ گ َ وَ / وِ ] (اِ) تکه ای چوپ که نجار وقت اره کشیدن یا هیزم شکن هنگام شکستن در میان شکاف میگذارد تا شکاف باز ماند و اره کشیدن یا ...
گوه بین . (نف مرکب ) بیننده ٔ گوه . کسی که نگهبانی میکند از فرناک و آنجا را پاک و پاکیزه می نماید. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 325) (ناظم الاطباء).
گوه نو. [ گ َ وِ ] (اِخ ) (کوهناب ) دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 16هزارگزی خاور مرند و 16هزارگزی خط راه آهن و ش...
گوه ورت . [ وَ ] (اِ مرکب ) در گزارش پهلوی به معنی گوه گردان باشد. (فرهنگ ایران باستان ص 200). رجوع به گوه گردان شود.
گوه گردان . [ گ َ ] (اِ مرکب ) گوه غلطان و جعل . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). خبزدوک . سرگین گردان . گوه گردانک . سرگین گردانک . جُعَل . (منتهی ا...
گوه غلطان . [ غ َ ] (نف مرکب ) گرداننده ٔ گوه . گه گردان . || (اِ مرکب ) جعل و سرگین غلطان . (ناظم الاطباء). سرگین گردان . سرگین گردانک . خبزدوک ...
گوه کلاته . [ گ َوَ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه وارداک شهرستان مشهد. واقع در 2هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ به قوچ...
قلعه تل گوه . [ ق َ ع َ ت ُ گ َ وَ] (اِخ ) دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون ، واقع در 10هزارگزی جنوب خاور فهلیان و ک...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.