۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
لاج . (اِ) رشوت . پاره . || (ص ) برهنه و عریان . (برهان ). عور. بی پوشاک . لوت . لخت . روت . عریان : بر سر نور عشق بینی تاج اندرآن دم که عشق ...
لاج . (اِخ ) دهی از دهستان رود میان خواف ، بخش خواف ، شهرستان تربت حیدریه واقعدر پنج هزارگزی شمال باختری رودسر، کنار راه شوسه ٔ عمومی تربت ...
لعج . [ ل َ ] (ع مص ) خلیدن و گذشتن در سینه ٔ کسی . (منتهی الارب ). خلیدن چیزی در دل . (منتخب اللغات ). || سوختن پوست . || سوختن حب کسی ...
لعج . [ ل َ ع َ ] (ع اِمص ) عشق سوزان . (دزی ).