اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لئاء

نویسه گردانی: LʼAʼ
لئاء. [ ل َءْ آء ] (ع ص ) مرواریدفروش . لئال . لئلاء. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
لیاء. [ ل ِ ] (ع اِ) لوبیا. (فهرست مخزن الادویه ). دانه ای است شبیه به نخود که بخورند آنرا. (منتهی الارب ). چیزی است مثال نخود بخورند آنرا...
لیاء. [ ل َی ْ یا ](ع اِ) لیا. لیاء. زمین دور از آب . (منتهی الارب ).
لیا. [ ل ِی ْ یا ] (اِخ ) ۞ نام یکی از دو دختر شعیب ، زن یعقوب . نام دختر مهتر لیان که یعقوب او را تزویج کرد و یعقوب را شش فرزند از بطن و...
لیا. [ ل ِ ] (ع اِ) لیاء. لیّاء. زمین دور از آب . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
لیع. (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
لیع. [ ل َ ] (ع مص ) بددل شدن . (تاج المصادر). ترسیدن . (منتخب اللغات ).
ماسی لیا. (اِخ ) همان بندر جنوبی فرانسه است که امروز آن را مارسی می خوانند. این بندر را جمعی از مهاجرین فوسه آ در حدود 600 سال پیش از میلا...
هارماته لیا. [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ نام شهر برهمن ها. (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1845).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.