لیاء
نویسه گردانی:
LYAʼ
لیاء. [ ل ِ ] (ع اِ) لوبیا. (فهرست مخزن الادویه ). دانه ای است شبیه به نخود که بخورند آنرا. (منتهی الارب ). چیزی است مثال نخود بخورند آنرا. (مهذب الاسماء). نوعی از حبوبات مانند نخود نیک سپید و بدان زنان را صفت کنند به سپیدی . فیقال : کانها لیاة. و رجوع به لوبیا شود. || نوعی از ماهی که از پوست آن سپر نهایت محکم و نیکو باشد. || زمین دور از آب . لیا (مقصوراً). لَیّاء. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
لیاء. [ ل َی ْ یا ](ع اِ) لیا. لیاء. زمین دور از آب . (منتهی الارب ).
لئاء. [ ل َءْ آء ] (ع ص ) مرواریدفروش . لئال . لئلاء. (منتهی الارب ).
لیا. [ ل ِی ْ یا ] (اِخ ) ۞ نام یکی از دو دختر شعیب ، زن یعقوب . نام دختر مهتر لیان که یعقوب او را تزویج کرد و یعقوب را شش فرزند از بطن و...
لیا. [ ل ِ ] (ع اِ) لیاء. لیّاء. زمین دور از آب . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لیع. (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
لیع. [ ل َ ] (ع مص ) بددل شدن . (تاج المصادر). ترسیدن . (منتخب اللغات ).
ماسی لیا. (اِخ ) همان بندر جنوبی فرانسه است که امروز آن را مارسی می خوانند. این بندر را جمعی از مهاجرین فوسه آ در حدود 600 سال پیش از میلا...
هارماته لیا. [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ نام شهر برهمن ها. (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1845).