اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لأی

نویسه گردانی: LAY
لأی . [ ل َءْی ْ ] (ع اِمص ، اِ) سختی و درنگ . یقال : فعل ذلک او عرفه بعد لأی ؛ ای شدّة و اِبطاء. آهستگی . || سختی زندگانی . (منتهی الارب ). || (مص ) رنجور شدن . (تاج المصادر). || درنگی و آهستگی کردن . (منتهی الارب ). درنگی کردن . (تاج المصادر). || باز ایستادن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
لای جگر. [ ی ِ ج ِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خون جگر است . (آنندراج ) : آنجا که دیده سیر ز لای جگر بودسائل دگربخواب نبیند کریم ...
لای حنا. [ ح َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان رستاق بخش نی ریز. شهرستان فسا. واقع در شش هزارگزی باختری نی ریز. کنار راه شوسه ٔ شیراز به نی ری...
لای خوار. [ خوا / خا ] (اِخ ) نام مردی خاک نشین و معاصرسنائی شاعر و گویند انقلاب خاطر سنائی در سیر و سلوک و پیمودن عوالم معنوی را موجب این ...
لای زنکو. [ زَ ] (اِخ ) نام محلی به یازده فرسخی میانه ٔ شمال و مشرق شهر داراب . (فارسنامه ٔ ناصری ).
لای گردو. [ گ ِ ] (اِخ ) دیهی سیزده فرسنگ میان جنوب و مشرق نی ریز. (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی از دهستان کوهستان بخش داراب ، شهرستان فسا. واقع...
لای زنگان . [ زَ ] (اِخ ) ده بزرگی از دهستان کوهستان ، بخش داراب شهرستان فسا. واقع در 54 هزارگزی خاوری داراب . کوهستان . سردسیر. دارای 2335 ...
لای رودبار. (اِخ ) دهی از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه شهرستان ساری واقع در 4 هزارگزی شمال کیاسر و 42 هزارگزی جنوب بهشهر. کنار رودخانه ٔ ز...
لای گردولر. [ گ ِ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهستان بخش داراب ، شهرستان فسا. واقعدر 84 هزارگزی داراب . معتدل و مالاریائی . دارای 151 تن سکن...
لای چین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زنده به میان دیوار نهادن . به گچ گرفتن . به گل گرفتن .
خای لای تخن . [ ] (اِخ ) نام محلی است بفاصله ٔ 37 هزارگزی جنوب غربی کشک از حکومت درجه ٔ 2 کشک و قره تپه حکومت بادغیسات ولایت هرات ، واق...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.