لبع
نویسه گردانی:
LBʽ
لبع. [ ل َ ] (ع ص ) رایگان .گویند: ذهب ضبعاً لبعاً؛ ای باطلاً. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
لبا. [ ل ِ ] (اِخ ) نام موضعی میان بلد و عقراز زمین موصل . یاقوت گوید: صوابه ان یکتب بالیاء و انما کتبناه هنا بالالف علی اللفظ. (معجم البل...
لبأ. [ ل ِ ب َءْ ] (ع اِ) فله و آن اوّل شیر حیوان نوزاییده باشد و به هندی پیوسی است . (منتهی الارب ). آغوز. (برهان ). کال . ماک . فَلَه . ف...