گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لدن نویسه گردانی: LDN لدن . [ ل َ ] (ع ص ) نرم از هر چیزی . ج ، لِدان ، لُدُن . (منتهی الارب ). مقابل صلب است چنانکه لین مقابل خشن است . رجوع به صلب شود ۞ .- رمح لدن ؛ نیزه ٔ نرم و لغزان . (منتهی الارب ).- لدن الخلیقة ؛ لین العریکة. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی لدن لدن . [ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لَدْن . (منتهی الارب ). لدن لدن . [ ل َ دُ ] (ع ص ) طعام لدن ؛گندم که نان و طبیخ آن نیکو نگردد. (منتهی الارب ). لدن لدن . [ ل َ دُ / ل َ دَ /ل َ دِ ۞ / ل ُ ن ُ / ل َ ن ِ ](ع حرف اضافه ، اِ) نزد. و آن ظرف زمان و مکان است . نزدیک . (ترجمان القرآن جرجانی ). ص... لدن لدن . [ ل َ دِ ] (ص ) ۞ چفسنده چون دبق و جز آن . لدن لدن . [ ل ُ دَ ] (اِخ ) ۞ اُلیویه . حلاّق و رازدار لویی یازدهم . مولد تیلت ۞ نزدیک بروژس . مصلوب به سال 1484م . من لدن من لدن . [ م ِ ل َ دُ ] (ع حرف جر + اسم ) از نزد. از جانب و در شواهد زیر مقصود خداست ، مخفف من لدن حکیم علیم ، یا من لدن حکیم خبیر، چنانکه ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود