اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لر

نویسه گردانی: LR
لر. [ ل ُ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ جباره ٔ ایل عرب (از ایلات خمسه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). رجوع به طایفه ٔ جباره شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
علی لر. [ ع َ ل ُ ] (اِخ ) (امیر...) ابن بدربن شجاع الدین خورشیدبن ابی بکر. وی از امیرزادگان لر کوچک (لرستان ) بود که مخلوطی از کردان آسیای ...
خاتون لر. [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان طهران واقع در 25 هزارگزی باختر شهریار و در یک هزارگزی راه ماشین رو فرعی کرج به اشت...
دارنجان لر. [ رِ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، در 40هزارگزی راه شیراز به سیاخ واقع و محلی است کوهستانی ...
افراسیاب لر. [ اَ ب ِل ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب اتابک از اتابکان لر است .رجوع به این کلمه و تاریخ غازان ص 105 و 106 شود.
عمادالدین لر. [ ع ِ دُدْ دی ن ِ ل ُ ] (اِخ ) ملقب به فضلوی یا فضولی . از مصاحبان شمس الدین محمد جوینی صاحب دیوان . رجوع به عمادالدین فضلوی ...
حسام الدین لر. [ ح ُ مُدْ دی ل ُ ] (اِخ ) یکی از امرای نورین آقا که مغول در 13 شوال 695 هَ . ق . او را کشت . رجوع به تاریخ غازانی ص 104 شود...
کم لر. [ ک ُ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قشلاقات است که در بخش قیدار شهرستان زنجان واقع است و 101 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
گل لر. [ گ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ورگهان بخش هوراند شهرستان اهر واقع در 36500گزی جنوب خاوری هوراند و 22هزارگزی راه شوسه ٔ اهر کلی...
لک لر. [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز، واقع در سی هزارگزی جنوب باختری سراسکند و پنج هزارگزی خط آهن میان...
لَ. لاغر شدن در گویش کازرونی(ع.ش)
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.