اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لر

نویسه گردانی: LR
لر. [ ل ُ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ جباره ٔ ایل عرب (از ایلات خمسه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). رجوع به طایفه ٔ جباره شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
لر بزرگ . [ ل ُ رِ ب ُ زُ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی گوید: ولایت لرستان دو قسم است . لر بزرگ و لر کوچک به اعتبار دو برادر که در قرب سنه ٔ ثلاثمائه...
لور و لر. [ رُ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) زمین سیلاب کنده در گذر سیل : گر سبکباری مترس از راه ناهموار از آنک بهترین میدان تک خرگوش را لور و...
قراجه لر. [ ق َ ج ِ ل َ ] (اِخ ) (قراجه میدانداغی ) دهی از دهستان کرم بخش ترک شهرستان میانه .واقع در 15هزارگزی خاور بخش 21000 گزی راه شوسه ...
خواجه لر. [ خوا / خا ج َ / ج ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . این دهکده کوهستانی با آب و هوای معتد...
خواجه لر. [ خوا / خا ج َ / ج ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفربای بخش گمیشان شهرستان گنبد قابوس ، این دهکده در دشت قرار دارد با 560 تن ...
قره جه لر. [ ق َ رَ ج َ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد واقع در 10 هزارگزی جنوب آغ کند و 19 گزی شوسه ٔ میان...
علی بیگ لر. [ ع َ ب َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق ، بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 30هزارگزی جنوب قره آغاج و 47 هزارگزی ش...
قره کوسه لر. [ ق َ رَ س َ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 16 هزارگزی شمال ضیأآباد و 14 هزارگزی راه ع...
قوجه بیک لر. [ ج َ ب َ ل َ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقایی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 83).
ایل شولی یکی از ایل های بزرگ تبار (قوم ) لُر است .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.