گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لر نویسه گردانی: LR لر. [ ل ِ ] (اِخ ) ۞ نام رودی در فرانسه که بحوضه ٔ آرکاشن ریزد و در ازای آن هشتاد هزارگز باشد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی احمد لر احمد لر. [ اَ م َ دِ ل ُ ] (اِخ ) خوندمیر در حبیب السیر آرد: در روز بیست وسیم ربیعالاخر سنه ٔ ثلاثین و ثمانمائه (830 هَ . ق .) در وقتی که [ میرزا... پیره لر پیره لر. [ رِ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 27هزارگزی شمال کلیبر و 27هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستان... حاجی لر حاجی لر. [ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در استرآباد و نام کنونی آن مینو دشت یا دشت مینو است . این ناحیت را در قدیم کبودجامه مینامیدند و حمداﷲ ... قلعه لر قلعه لر. [ ق َ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه ، واقع در 11هزارگزی شمال باختری نقده و در مسیر شوسه ٔ اشنوی... قلعه لر قلعه لر. [ ق َ ع َ ل َ ](اِخ ) دهی است از دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر و از لحاظ اداری تابع بخش بستان آباد از شهرستان تبریز، واقع ... عماد لر عماد لر. [ ع ِ دِ ل ُ ] (اِخ ) نام او عمادالدین فضلوی یا فضولی ومشهور به عماد لر است . از مداحان و مصاحبان خواجه شمس الدین محمد جوینی . رجوع ... مریم لر مریم لر. [م َرْ ی َ ل َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه خوی به ماکو،میان شاه بولاغی و پالان توکن در 71 هزار متری خوی . خوجه لر خوجه لر. [ ج ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس با 350 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). لر فیلی لر فیلی . [ ل ُ رِ ف َ ] (اِخ ) طایفه ای از لران لرستان . یعنی لران ساکن اطراف خرم آباد که ناحیه ٔ فیلی باشد. لر کوچک لر کوچک . [ ل ُ رِ چ َ ] (اِخ ) لرستان . حمداﷲ مستوفی گوید: تومان لر کوچک ولایتی معتبر است حقوق دیوانی آنجا که [ به دیوان ] اتابک میرفته ص... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود