گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لس نویسه گردانی: LS لس . [ ل ِ ] (اِخ ) ۞ نام رودخانه ای به بلژیک که به رود موز ۞ ریزد و 84 هزار گز درازا دارد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی لث لث . [ ل َث ث ] (ع مص ) ستهیدن . || مقیم بودن بجایی . || پیوسته باریدن باران . || نم رسیدن درخت را. (منتهی الارب ). لث لث . [ ل َ ثِن ْ ] (ع ص ) ثوب ٌ لَث ؛ جامه ٔ نمناک . (منتهی الارب ). لص لص . [ ل ُص ص / ل ِص ص / ل َص ص ] (ع ص ، اِ) دزد (اصمعی گوید: به ضم اوّل اصح است ). ج ، لصوص ، لصاص . (منتهی الارب ). سارق . || قاتل . مردم... لص لص . [ ل َص ص ] (ع مص ) در پرده کردن چیزی را. || بستن در را. بر هم داشتن در را. (منتهی الارب ). پیش کردن در را. لث ء لث ء. [ ل َث ْءْ ] (ع مص ) آب خوردن سگ از خنور و جز آن . (منتهی الارب ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود