گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لنج نویسه گردانی: LNJ لنج .[ ل َ ] (اِ) ظاهراً نسیجی است چون والا : به نوبت زدن بهر والا و لنج زده میخ حمل از دو جانب صرنج .نظام قاری (دیوان البسه ص 192). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی لنج لنج . [ ل ُ ] (اِ) مدخل کندوی زنبور عسل (در تداول مردم بروجرد). لنج لنج . [ ل ُ ] (اِ) بیرون رُخ . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). لفج . پوز. فرنج . بتفوز. نول . لوچه . مشفر (در شتر). بیرون روی و رخ و بیرون لب را نیز گوی... لنج لنج . [ ل َ ] (اِ) خرام . ناز. (غیاث ). خرام و آن رفتاری باشد از روی ناز و کبر. (برهان ). || (ص ) لنگ . شل . اعرج : قطعاﷲ اثره ؛ ببرد خدا نشان ... لنج لنج . [ ل َ ] (اِمص ) بیرون کشیدن . || بیرون بردن چیزی از جائی به جائی . || برکشیدن . || آویختن . (برهان ). ۞ || (فعل امر) امر از لنجی... لنج لنج . [ ل َ ] (اِ) سدر. (بحر الجواهر). النج . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). لنج لنج نام متوری است که بر روی نوعی کشتی چوبی به نام جهاز نصب شود (تلفظ lanj) رجوع به جهاز. لنج lenj ، lanj از انگلیسی launch قایق بزرگ موتوری. (فرهنگ بزرگ سخن) ***فانکو آدینات 09163657861 کنج لنج کنج لنج . [ ک ُ ل ُ ] (اِ) چین و شکنج ۞ . (آنندراج ). لنج آباد لنج آباد. [ ل َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حسن آباد شهرستان سنندج واقع در 26هزارگزی جنوب سنندج و پنج هزار گزی خاور شوسه ٔ سنندج به کرم... لنج آباد لنج آباد. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج ، واقع در 6هزارگزی جنوب خاور دژ شاهپور و سه هزارگزی جنوب راه اتومبیل ر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود