اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لؤس

نویسه گردانی: LWS
لؤس . [ ل َ ئو ] (ع ص ) شیرینی و جز آن جوینده جهت خوردن . لوّاس . || (اِ) یقال : ماذُقت لؤساً؛ یعنی نچشیدم چشیدنی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
[ل ُ] : در لغت عامیانه به معنای از حد گذراندن است؛ یعنی وقتی آن کار یا موضوع از شدت تکرار و پافشاری یا غیره حُسن و ارزشش را از دست بدهد لوث می شود
لوس زن . [ زَ ] (نف مرکب ) چاشنی گیر و چشنده . (آنندراج ).
کم ارزش شدن
لوس گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) ننری . رجوع به لوس گیری شود.
لوس گیری . (حامص مرکب ) در تداول عامه بجای لوس گری ، مثل خل گیری بجای خُل گری ، ننری .
لوس شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نُنُر شدن .
لوس بازی . (حامص مرکب ) عمل مردم لوس . نُنُری .
لوث شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لوث شدن خون یا بزه و تقصیر یا امری ؛ مجازاًبه چند یا چندین تن نسبت داده شدن تخفیف کیفر را.
چلوگ لوث . [ ] (اِخ ) نام کوهی در صفحات ارمنستان . و رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2616 شود.
ذات لوث .[ ت ُ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . راعی راست : و اظعان طلبت بذات لوث یزید رسیمها سرعاً و لیناانخن جِمالهن بذات غسل سراةالیوم یمهدن الکد...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.