اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لوی

نویسه گردانی: LWY
لوی . [ ل َوا ] (ع اِمص ) پیچش شکم و درد آن . (منتهی الارب ). پیچائی ناف . (مهذب الاسماء). بیجیذج (طب ). فیجیذق . پیچیدک . پیچیدج . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی باب هشتم از جزء چهارم از گفتار نخستین از کتاب ششم ). علوز. علوص . بیماری که از بسیار خوردن و آشامیدن و تقلیل ریاضت پدید آید و تن و عروق و عضله پر شود از بخارات و بادها و ماندگی حس شود و رگها و ماهیچه ها کشیده شوند و خمیازه بسیار شود، و روی چشمان سرخ شوند. (بحر الجواهر). باشد که مردم چند روز طعام و شراب زیادت خورد و ریاضت کمتر کند و بدان سبب تن او ممتلی گردد و عضله های اوجمع شود و اندر خویشتن ماندگی یابد و به سبب بادها و بخارها عضله ها و رگها کشیده شود و مردم خویشتن را همی پیچد و همی یازد و تمطی و تثاوب می کند و رنگ روی و چشم سرخ شود این حال را اللوی گویند به تازی و بیجیذج نیز گویند و این لفظ پارسی است معرب کرده ، یعنی تازی گردانیده . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || (مص ) کج-ی . لوی القدح و الرمد؛ کج گردید. || لوی الکَلَاءُ؛ خشک گردید. || (ضمیر) آنان که . ج ِ التی ، بر غیر لفظ. اللای . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
لؤی . [ ل ُءَ ] (اِخ ) ابن غالب بن فهربن مالک ، مکنی به ابوکعب .جدی جاهلی از قریش و جد هفتم رسول صلوات اﷲ علیه .
لؤی . [ ل ُ ءَ ] (اِخ ) ابن غالب و هو الاصل الثالث من قریش و یتفرع منه علی حاشیة عمود للنسب ثلاث قبائل . (صبح الاعشی ج 1 ص 352).
لوی ئیل . (ترکی ، اِ مرکب ) سال نهنگ . سال پنجم از دوره ٔ دوازده ساله ٔ ترکان .
لورسی لوی . [ ل ِ ] (اِخ ) ۞ نام کرسی بخش آلیه ولایت مُولَن ، کنار رود آن دوئیز به فرانسه . دارای راه آهن و 2909 تن سکنه .
لوی الارطی . [ ل ِ وَ ل ْ اَ ](اِخ ) موضعی در شعر احوص بن محمد. (معجم البلدان ).
لوی النجیرة. [ ل ِ وَن ْ ن ُ ج َ رَ ] (اِخ ) موضعی مذکور در شعر عنترة العبسی . (از معجم البلدان ).
لله لوی تراب . [ ل َ ل َ لو ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 23هزارگزی شمال خاوری ارومیه و ده هزارگزی ...
لوی المنجنون . [ ل ِ وَل ْ م َ ج َ ] (اِخ ) موضعی در شعر عبیداﷲبن قیس الرقیات آنجا که گوید : ماهاج من منزل بذی علم بین لوی المنجنون فالثلم ...
گویجه لوی تپه . [ گ ُ ج َ / ج ِ ت َ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . واقع در 12هزارگزی خاور ارومیه و 1هز...
لله لوی آت لوخان .[ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 7هزارگزی خاو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.