اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لیث

نویسه گردانی: LYṮ
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن معاذ. ذکره بعضهم و لایصح انما هو تابعی ارسل حدیثاً قال الفاکهی فی کتاب مکة حدثنی عبداﷲبن عمر،یعنی ابن ابان حدثنا سعیدبن سالم عن عثمان بن ساج عن ابن کثیر عن لیث بن معاذ قال قال رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم : ان هذا البیت خامس عشر بیتاً سبعة منها فی السماء الی العرش و سبعة منها الی تخوم الارض السفلی و اعلاها الذی یلی العرش البیت المعمور لکل بیت منها حرمة هذا البیت لو سقط منها بیت لسقط بعضها علی بعض لکل بیت منها من یعمره کما یعمر هذا البیت . (الاصابة ج 6 ص 13).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
لیث . [ ل َ ] (ع اِ) شیر. (منتهی الارب ). اسد. شیر درنده . (غیاث ). ج ، لیوث . || نوعی عنکبوت که به جستن گیرد مگس را ۞ . (منتهی الارب ). م...
لیث . [ ل َی ْ ی ِ ] (ع ص ) نبات ٌ لیث ؛ گیاه درهم پیچیده و انبوه . (منتهی الارب ).
لیث . (ع ص ، اِ) ج ِ الیث . (منتهی الارب ).
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) قبیلة من بکربن عبد مناةبن کنانة و هم بنولیث بن بکربن عبد مناة. منهم الصعب بن جثامة اللیثی الصحابی رضی اﷲ عنه و قد ذکر...
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) موضعی است میان سرین و مکه و آنجا را وقعه ای است . (از منتهی الارب ). رودباری است پائین سراة که به دریا یا موضعی از حج...
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) هو احد ماقیل فی اسم ابی هند الداری . و تأتی ترجمته فی الکنی . (الاصابة ج 6 ص 11).
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی رقیة. وزیر ولیدبن عبدالملک و سلیمان بن عبدالملک . (مجمل التواریخ و القصص صص 306-307) ۞ . و کان یکتب لسلیمان [س...
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی سلم . در اول خلافت ابودوانق درگذشت . (تاریخ گزیده ص 252).
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی سلیم . معاصر عبدالکریم بن ابی العوجاء. محدث است و از نافع روایت کند و هم از واصل بن حیان . وی را از ثقلاء شمرده ا...
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن بکربن عبدمناف بن کنانة مولای بسام . و بسام از بزرگی درجات علم بدان جایگاه برسید که خویشتن را به صدهزار دینار باز...
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.