اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لیس

نویسه گردانی: LYS
لیس . (اِ) قسمی بازی و قمار با پول . || در اصطلاح و تداول مردم قزوین ، سنگی صاف و نازک قدر بدستی که اطفال در بازی جوز، جوزها را از درون خطی دایره شکل با پرتاب کردن آن بیرون کنند و گاه بدون جوز با دو لیس بازی آغازند و این اخیر را «لیس پشت لیس » نامند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن نصر. رجوع به لیث بن مظفر... شود.
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن مسعد. محدث است و گوید: ان عمربن عبدالعزیز قدم علیه بعض اهل المدینة فجعل یسأله عن اهل المدینة فقال ما فع...
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) محدث است . رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 17، 28، 38، 40، 164، 273 و 285 شود.
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) محدث است و از مجاهد و حماد و نافع وسالم الافطس روایت کند. رجوع به المصاحف ص 132، 134، 135، 152، 153، 160، 161، 172، 174، ...
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) محدث است و از هشام بن عروة و یزیدبن الهاد و ابی عثمان الولیدبن ابی الولید روایت کند. و رجوع به المصاحف ص 3، 97، 154 و 1...
لیث ا. [ ل َ ثُل ْ لاه ] (اِخ ) هو حمزةبن عبدالمطلب . وقع ذلک فی شعر ابی سفیان بن حریث کما سیأتی فی الکنی و المشهور انه اسداﷲ. (الاصابة ج 6...
آل لیث . [ ل ِ ل َ ] (اِخ ) صفاریان . نام سلسله ای از ملوک ایران . یعقوب بن لیث صفار مؤسس این دودمان در سال 224هَ .ق . سردار سپاه حاکم سی...
عمرو لیث . [ ع َ رِ ل َ ] (اِخ ) وی همان عمروبن لیث دومین تن از صفاریان است که نام او غالباًبه اضافه ٔ بنوت خوانده شود. رجوع به صفاریان...
قباب لیث . [ ق ِ ب ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است در نزدیکی بعقوبا از نواحی بغداد و دانشمندانی بدان جا منسوبند. (معجم البلدان ).
لیث واسطی . [ ل َ ث ِ س ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوالمشرفی . تابعی است و از شریک روایت کند.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.