اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لیس

نویسه گردانی: LYS
لیس . (اِ) قسمی بازی و قمار با پول . || در اصطلاح و تداول مردم قزوین ، سنگی صاف و نازک قدر بدستی که اطفال در بازی جوز، جوزها را از درون خطی دایره شکل با پرتاب کردن آن بیرون کنند و گاه بدون جوز با دو لیس بازی آغازند و این اخیر را «لیس پشت لیس » نامند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
لیث صفار.[ ل َ ث ِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) رجوع به لیث بن معدل شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
یعقوب لیث . [ ی َ ب ِ ل َ ] (اِخ ) صفاری . رجوع به یعقوب بن لیث ... شود.
لیث عفرین . [ ل َ ث ُ ع ِ ف ِرْ ری ] (ع اِ مرکب ) رجوع به عِفِرّین شود.
ربیعةبن لیث . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ل َ ] (اِخ ) ابن حدرجان بن عباس بن لیث ، معروف به مبرق ... که بواسطه ٔ شعری بدین نام معروف شده است . وی از ...
لیث المرادی . [ ل َ ثُل ْ م ُ ] (اِخ ) رجوع به ابویحیی لیث المرادی شود. (فهرست ابن الندیم ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.