گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لیس نویسه گردانی: LYS لیس . (اِمص ) اسم و ریشه از لیسیدن .ترکیب ها:- کاسه لیس . کون لیس . لفت و لیس .|| (اِ) لیس پرده ۞ . رجوع به لیس پرده شود. || (پسوند) مزید مؤخر امکنه ، چون : تفلیس . بدلیس . الیس . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی لیث لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی سلیم . معاصر عبدالکریم بن ابی العوجاء. محدث است و از نافع روایت کند و هم از واصل بن حیان . وی را از ثقلاء شمرده ا... لیث لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن بکربن عبدمناف بن کنانة مولای بسام . و بسام از بزرگی درجات علم بدان جایگاه برسید که خویشتن را به صدهزار دینار باز... لیث لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ادریس محدث است . رجوع شود به فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 290. لیث لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ترسل . از کسان هارون خلیفه مأمور مصر و نامزد حکومت سیستان : ... سخن سیستان رفت به حضرت امیرالمؤمنین هارون الرش... لیث لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن جثامة الکنانی اللیثی اخوالصعب بن جثامة. تقدم نسبه فی اخیه قال المرزبانی فی معجم الشعرا، مخضرم و قرأت بخط العلام... لیث لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن حَبرویَه . محدث است . لیث لیث . [ل َ ] (اِخ ) ابن خالد. ابوالحارث یکی از روات قرائت کسائی . (ابن الندیم ). و رجوع به ابوالحارث ... شود. لیث لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ضمام . شاعری است از عرب . لیث لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن عاصم بن کلیب القتبانی ابوزرادة المصری . محدث است . وی از ابن جریح و ابن یونس بن عبد الاعلی از وی روایت کند. ابن یو... لیث لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن عاصم الخولانی المصری . امام جامع مصر به عهد رشید. محدث است . وی از حسن بن ثوبان وابن وهب از وی روایت کند و ابن حب... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود